محل تبلیغات شما

تابلونویسی زهانی





















10 حیوان بسیار عجیب دنیا! + تصاویر
یک سایت خبری روسی انگلیسی زبان اقدام به طبقه بندی 10 جانور بسیار عجیب دنیا کرده است که در این طبقه بندی حیواناتی معرفی می‌شوند که بینی بسیار بزرگ و یا پوزه ستاره ای دارند.
در نقاط ناشناخته دنیا هنوز جانوران بسیاری وجود دارند که نه تنها کمیاب هستند بلکه ظاهری منحصر به فرد دارند. به همین منظور سایت "پراودا" 10 گونه از جانداران روی زمین را که ظاهری بسیار عجیب دارند طبقه بندی کرده است.
رتبه اول این طبقه بندی جانوری به نام "آکسولوتل" (axolotl) است. این جانور نوعی سمندر است که در دریاچه "خوشیمیلکو" در مکزیک زندگی می‌ کند. این گونه که از نوزاد کرمی شکل به بلوغ می‌رسد در حدود 25 سانتیمتر طول دارد و دو حلقه آبششی در اطراف سر دارد. این جانور قادر است بخشهایی از بدن خود را ترمیم کند. "آکسولوتل" یک جانور شکارچی شب بیدار است. پرخوری این جانور بسیار معروف است.
این حیوان از ماهیهای کوچک تغذیه می‌کند و به دلیل آلودگیهای محیط زیست به عنوان یک گونه در حال انقراض معرفی می‌شود. در رتبه دوم این طبقه بندی، خرگوش مودار قرار گرفته است. این گونه به دلیل داشتن موهای زیاد خود شهرت دارد. خاستگاه اولیه این گونه ترکیه است. این حیوان یک پوشش خز دارد که طول آن می‌تواند به هشت سانتیمتر برسد. این پوشش خز، گونه، گوش و پیشانی خرگوش را می پوشاند.
سومین حیوان معرفی شده در این طبقه بندی نوعی نوعی میمون با یک بینی بسیار بزرگ است. این بینی به خصوص در نرها بزرگتر است و در نمونه های سالمندتر حتی می‌تواند به 17 سانتیمتر نیز برسد. این حیوان در حدود 70 سانتیمتر قد دارد و در جنگلهای حاره ای بورنئو زندگی می‌کند.
در ادامه تصاویری از این عجیب ترین جانوران دنیا ارائه می‌شوند:

بنـام خـداونـد بـخشنـده مـهـربـان
سلام به بازدیدکنندگان محترم این وبلاگ.
بنده در این وبلاگ قصددارم باارائه مطالبی متنوع
 ودرحدتوان به معرفی سرزمین ایران وآداب و
روسوم شهرهای عزیزکشورمان بپردازم.
لطفا مرا در این امر یاری فرمایید.سپاسگزارم

 
کانال تلگرامی بشماره :09159132282
پیام داده وازنظرات ارزشمندشما نهایت استفاده راخواهیم داشت

یا حیدر حیدر …

تا ذوالفقار را به عزم حساب بردارد

تا جا نماز را پی اعتکاف بر دارد

علی حقیقت نور است و هیچ ممکن نیست

که در مقابل شب انعطاف بر دارد

یا حیدر حیدر …

اگر به حرمت مولا نبود ممکن بود

خدا ز خلق امر تقوی بر دارد

بالا نشسته ای و جهان زیر دست تو

هستی هستی هستی و هستی ز هست تو

با ابروان همچون کمانت چه کرده ای

با یک نگاه من شدم مست مست تو

یا حیدر حیدر …

عاشق ها دست افسونند

عاقل ها با می نابش دیوونه اند

ساحل ها با ترانه ی ساز موج ها می خونند

با ولای فاطمی همه خراب این میخونه اند

زمین و آسمونها یه باغ بهاره

کویرها مثل یه سبزه زاره

خونه ی خدا آروم نداره

علی رو چشماش قدم بذاره

ای رحمت بی کرونه ی خدا

ای سینه چاک تو خونه ی خدا

نشونه ی تو نشونه ی خدا

علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی …

زمین و آسمونها یه باغ بهاره

کویرها مثل یه سبزه زاره

خونه ی خدا آروم نداره

علی رو چشماش قدم بذاره

علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی …

بوی خدا پیچیده

دل ستاره زمین را بوسیده

رنگ بارش همه قطره های بارون سبزه

امشب رنگ طلایی  چادر خونه ی خدا از خورشیده

شکوفه ی عاشقی زده جوونه

نفس زمین غزل می خونه

چشم کبوتر مست شرابه

پروانه می سوزه عاشقونه

تموم بتکده ها شده خراب

سیاهی شب شده مثل سراب

هلال امشب خم و می و شراب

علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی …

زمین و آسمونها یه باغ بهاره

کویرها مثل یه سبزه زاره

خونه ی خدا آروم نداره

علی رو چشماش قدم بذاره

علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی …

مثل بهشته علی علی

هوای کعبه علی علی

به جلوه اومد علی علی

خدای کعبه علی علی

اشک های مادر علی علی

شبیه روده علی علی

که نو رسیده علی علی

گرم سجوده علی علی

علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی …

دل فلک بی تابه

مکه به زیر تابش مهتابه

بنت اسد نوری را می بینه به روی دستش

می تپه دل همه وقتی علی تو آغوش مادر می خوابه

شبیه نگاهش را کسی ندیده

یل همه قصه ها رسیده

آیه های بوسه ی محمد

روی لب های طفل رشیده

نگاه آیینه ها میگه علی

با اشک های بی صدا میگه علی

تموم عرش خدا میگه علی

علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی …

زمین و آسمونها یه باغ بهاره

کویرها مثل یه سبزه زاره

خونه ی خدا آروم نداره

علی رو چشماش قدم بذاره

سینه ی احمد چه بی قراره

از شوق یارش چشماش میباره

به دام زلف دلش اسیره

تا روی سینه اش آروم میگیره

از عشق تو بیمارم

سرم را روی خاک درت می ذارم

کاشکی نفس آخرم و بکشم وقتی که

اسم قشنگ و بی نظیر آسمونیت را بر لب دارم

دل آواره ی من غرق شعف شد

در به در ایوون نجف شد

لحظه هایی که با تو نبوده

هر نفسش عمرم تلف شد

علی اذن الله وجه الله نور الله علی علی علی …

علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی …

زمین و آسمونها یه باغ بهاره

کویرها مثل یه سبزه زاره

خونه ی خدا آروم نداره

علی رو چشماش قدم بذاره

علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی …

علی …

عیدغدیرخم برمسلمین جهان مبارک باد




ماهی خفاشی لب قرمز
این نوع خاص که در نزدیکی جزایر گالاپاگوس کشف شده در حقیقت شناگری بسیار آماتور و غیر حرفه‌ای است، به همین دلیل با کمک باله‌های سینه‌ای خود در کف اقیانوس به راه پیمایی مشغول است.
کلوز آپ خیره کننده از مرغ های مگس خوار

در میان پرندگان،زمانی که صفت های "قوی" یا "زیبا" به کار برده میشوند،تصاویری از عقاب های خشمگین و یا طوطی های گرمسیری به ذهن الهام میشوند.این دو نوع پرنده مطمئنا دارای رقیب و مدعی قوی به نام مرغ مگس خوار هستند، که نوع بی همتایی از زیبایی دلنشین و برتری را در میان پرندگان به نمایش میگذارد که شبیه به هیچ یک از آن ها نیست.

متن نوحه باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین
پرورده ی کنار رسول خدا، حسین
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار به رو زار می گریست
خون می گذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابیبه غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردندکوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب ومی مکند
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا

آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم

کردند رو به خیمه ی سلطان کربلا

آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد

کز خوف خصم در حرم افغان بلندشد

کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی

وین خرگه بلند ستون بیستون شدی

کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه

سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی

کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت

یک شعله ی برق خرمن گردون دون شدی

کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان

سیماب وار گوی زمین بی س شدی

کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک

جان جهانیان همه از تن برون شدی

کاش آن زمانکه کشتی آل نبی شکست

عالم تمام غرقه دریای خون شدی

آن انتقام گر نفتادی به روز

با این عمل معامله ی دهر چون شدی

آل نبی چو دست تظلم برآورند

ارکان عرش را به تلاطم درآورند

بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند

اول صلا به سلسله ی انبیا زدند

نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید

زان ضربتی که بر سر شیرخدا زدند

آن در که جبرئیل امین بود خادمش

اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند

بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها

افروختند و در حسن مجتبی زدند

وآنگه سرادقی که ملک مجرمش نبود

کندند از مدینه و در کربلا زدند

وز تیشه ی ستیزه درآن دشت کوفیان

بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند

پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید

بر حلق تشنه ی خلف مرتضی زدند

اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو

فریاد بر در ِ حرم کبریا زدند

روح الامین نهاده به زانو سر حجاب

تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب

چون خون ز حلق تشنه ی او بر زمین رسید

جوش از زمین به ذروه عرش برین رسید

نزدیک شد که خانه ی ایمان شود خراب

از بس شکست ها که به ارکان دین رسید

نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند

طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید

باد آن غبار چون به مزار نبی رساند

گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید

یکباره جامه در خم گردون به نیل زد

چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید

پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش

از انبیا به حضرت روح الامین رسید

کرد این خیال وهم غلط کار کان غبار

تا دامن جلال جهان آفرین رسید

هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال

او در دلست و هیچ دلی نیست بی ملال

ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند

یک باره بر جریده ی رحمت قلم زنند

ترسم کزین گناه شفیعان روز

دارند شرم کز گنه خلق دم زنند

دست عتاب حق به در آید ز آستین

چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند

آه از دمی که باکفن خون چکان ز خاک

آل علی چو شعله ی آتش علم زنند

فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت

گلگون کفن به عرصه ی م قدم زنند

جمعی که زد به هم صفشان شور کربلا

در صف ن صف م به هم زنند

از صاحب حرم چه توقع کنند باز

آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند

پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل

شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار

خورشید سر برآمد ز کوهسار

موجی به جنبش آمد و برخاست کوه

ابری به بارش آمد وبگریست زار زار

گفتی تمام زله شد خاک مطمئن

گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار

عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر

افتاد در گمان که قیامت شدآشکار

آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود

شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار

جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل

گشتند بی‌عماری محمل شتر سوار

با آنکه سر زد آن عمل از امت نبی

روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار

وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد

نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد

بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد

شور و نشور واهمه را در گمان فتاد

هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند

هم گریه بر ملائک هفت آسمان فتاد

هرجا که بود آهویی از دشت پا کشید

هرجا که بود طایری از آشیان فتاد

شد وحشتی که شور قیامت به باد رفت

چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد

هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد

بر زخم های کاری تیغ و سنان فتاد

ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان

بر پیکر شریف امام زمان فتاد

بی اختیار نعره ی هذا حسین زود

سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد

پس با زبان پر گله آن بضعهالرسول

رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول

این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی

دود از زمین رسانده به گردون حسین توست

این ماهی فتاده به دریای خون که هست

زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست

این غرقه محیط شهادت که روی دشت

از موج خون او شده گلگون حسین توست

این خشک لب فتاده دور از لب فرات

کز خون او زمین شده جیحون حسین توست

این شاه کم سپاه که باخیل اشگ و آه

خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست

این قالب طپان که چنین مانده بر زمین

شاه شهید ناشده مدفون حسین توست

چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد

وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد

کای مونس شکسته دلان حال ماببین

ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین

اولاد خویش را که شفیعان مند

در ورطه ی عقوبت اهل جفا ببین

در خلد بر حجاب دو آستین فشان

واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین

نی ورا چو ابر خروشان به کربلا

طغیان سیل فتنه و موج بلاببین

تن های کشتگان همه در خاک و خون نگر

سرهای سروران همه بر نیزه هاببین

آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام

یک نیزه اش ز دوش مخالف جدا ببین

آن تن که بود پرورشش در کنار تو

غلطان به خاک معرکه ی کربلا ببین

یا بضعهالرسول ز ابن زیاد داد

کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد

خاموش محتشم که دلسنگ آب شد

بنیاد صبر و خانه ی طاقت خراب شد

خاموش محتشم که ازین حرف سوک

مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد

خاموش محتشم که ازین شعر خون چکان

در دیده ی اشگ مستمعان خوناب شد

خاموش محتشم که ازین نظم گریه خیز

روی زمین به اشک جگرگون کباب شد

خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست

دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد

خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب

از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد

خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین

جبریل را ز روی پیامبر حجاب شد

تا چرخ سفله بود خطایی چنین نکرد

بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد

ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای

وز کین چه ها درین ستم آباد کرده ای

بر طعنت این بس است که با عترت رسول

بیداد کرده خصم و تو امداد کرده ای

ای زاده زیاد نکرده است هیچگه

نمرود این عمل که تو شداد کرده ای

کام یزید داده ای از کشتن حسین

بنگر که را به قتل که دلشاد کرده ای

بهر خسی که بار درخت شقاوتست

درباغ دین چه با گل و شمشاد کرده ای

با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو

با مصطفی و حیدر و اولاد کرده ای

حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن

آزرده اش به خنجر بیداد کرده ای

ترسم تو را دمی که به م برآورند

از آتش تو دود به مدرآورند


آخرین جستجو ها

بهترین های چاپ مدیریت خانواده استان کرمان شورای ائتلاف اصولگرایان شهرستان کامیاران فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی واحد چابهار Pedro's game Mary's collection شرکت کاسپین ماشین گروه مهندسی آج بوک ضحی پونی کوچولو انسانی